معماري مساجد (4)
نويسنده:جواد محدثي
در مورد اطاقك‏هاي مشبك، به اين نقل هم توجه كنيد:
«...محراب و محاريب و مقاصيري در شرع، نهي شده كه بناي جبارين از ترس بوده و مامومين، آنرا درك نمي‏كنند.نخستين محراب را عثمان از خشت‏ساخت.بمنظور جلوگيري از خطر...گفته‏اند:مروان بعد از اينكه با كارد، مضروب شد، مقصوره‏اي مشبك در مسجد ساخت.همچنين معاويه در شام، پس از مضروب شدن از خارجي، براي حفظ خود مقصوره ساخت... [1]
اينگونه محاريب و مقاصير و اطاقك‏هاي دربسته كه خلفا مي‏ساختند، حتي موجب بطلان نماز مي‏شود، در اين باره امام باقر _ عليه السلام _ ضمن بيان احداث آنها نظر داده است كه نماز اقتدا كنندگان به چنين كساني در اينگونه موارد، صحيح نيست:«هذه المقاصير انما احدثها الجبارون و ليس لمن صلي خلفها مقتديا بصلاة من فيها صلوة‏»[2]
از كتب فقهي ديگري از جمله‏«مفتاح الكرامه‏»نقل شده كه اينگونه محراب‏ها مكروه است، چرا كه بگونه‏اي است كه بين نماز گزاران و امام جماعت از دو طرف فاصله و جدائي مي‏اندازد و مثل مقصوره مي‏شود.[3]
گرچه اين بحث، مسئله‏اي فقهي است و چه بسا در شرائط مختلف، احكام متفاوت داشته باشد ولي از آنجا كه به كيفيت‏بناي مساجد و معماري آن‏ها مربوط مي‏شد در اينجا عنوان گرديد. در زمينه تحولات ديگر در معماري مساجد و تحليل ابعاد هنر اسلامي در اين مورد، مباحث ديگري هم وجود دارد كه به فصل آينده موكول مي‏گردد.

تحولات تجمل گرايانه در بناي مساجد

با شكل گرفتن امت اسلامي در مدينه و تاسيس دولت اسلامي، پايه‏هاي مدنيت مسلمين روز به روز مستحكمتر شد و روي آوردن به‏«سواد اعظم‏»و شهرنشيني و خانه سازي و زيستن در كنار توده‏هاي عظيم مردم، مورد تشويق قرار گرفت و با گذشت زمان و گسترش دامنه اسلام و فتوحات مسلمين و تحكيم روابط با ديگران، هنر معماري اسلامي از كشورها و ملت‏هاي مختلف هم اقتباس كرده و از شيوه‏هاي بناي آنان بهره مي‏گرفت. همچنانكه قبلا هم اشاره شد، نوع زندگي و شيوه حيات مردم، زمينه مساعدي براي شكوفائي هنرهاي معماري نبوده است.آثار سنگين ساختماني، به صورت چشم گيري وجود نداشته است.بنابر نقل‏ها:«قبل از اسلام، بعضي از قريه‏ها و شهرها و قلعه‏ها، در يمن، حجاز، حضرموت، بحرين و...برج و بار و وحصار داشته و حداكثر اينكه در داخل بعضي از خانه‏ها و قصرها و معبدها تصاويري بكار مي‏رفته است.گاهي هم در جاهائي چون يمن، سدهائي براي مشروب ساختن اراضي زراعتي يا آشاميدن مردم، احداث مي‏شده و افراد هم در شهرها بصورت قبيله قبيله مي‏زيستند.»[4]
در دوره امويان، با رشد روحيه تجمل پرستي و كاخ نشيني حاكمان و اميران، نوعي رقابت‏با كليساهاي غرب مسيحي و قصرهاي حكومتي بيزانس و روم ايجاد شد و خلفاي بني اميه در ساختن قصرها و كاخ‏ها و قلعه‏ها و حتي مساجد، با استفاده از ابزار و امكانات و معماران، بناهاي عظيم و مجلل ساختند، با ايوانهائي بزرگ و ستون‏هائي كوتاه و بلند و محراب‏هائي شگفت و تزئيناتي اسرافي....هنر بيشتر در خدمت‏حاكميت‏ها و اطرافيان حكومت‏ها بود و فرمان خلفا و امرا در استخدام معماران هنرمند، هت‏ساختن مدارس، مساجد و قصرها نافذ بود و در ساختن مدارس و مساجد هم، انگيزه غالب، حك نام خليفه و امير و والي بر پيشاني ساختمان بود.
آن سادگي زندگي و بساطت‏حكومت و بي آلايشي مساجد، پس از چندي تغيير يافت و خلافت اسلامي به‏«سلطنت موروثي‏»مبدل گشت و روحيه عياشي و خوشگذراني و رفاه طلبي كه بر خلفاي نا لايق و حاكمان دنيا زده مستولي شده بود، آنان را به تقليد از تجملات ديگران واداشت.تا آنجا كه برخي از خلفاي اموي و عباسي، براي ساختن قصرها و معماري بناهاي پرشكوه، از ابزار و مصالح و سنگهائي كه از جاهاي ديگر مي‏آوردند و معماران و مهندسان و هنرمنداني از مصر و ايران و كشورهاي اروپائي آن روز را بكار مي‏گرفتند.
«...تا وقتي خلافت اسلامي در مدينه بود، خلفاي چهارگانه، مانند پيامبر، از اسراف و اتراف و هر چه كه مظهر اشرافيت‏باشد پرهيز مي‏كردند ولي وقتي خلافت در زمان معاويه به‏«دمشق‏»منتقل شد، معاويه ديد كه نياز به برپائي مساجدي پر شكوه و شامخ است كه از معابد بت پرستان و كليساي مسيحيان كمتر نباشد.»[5]
به اعتراف و تصريح ديگر مشابه همين، در مورد نقش خلفا در عظمت دادن به بناي مساجد و قصرها، از زبان‏«ارنست كونل‏»توجه كنيد:
«...روي آوردن به ساختن مساجد بزرگ و قصرهاي بلند براي فرمانروايان مسلمانان، از زماني شروع شد كه خلافت اسلامي از مدينه به دمشق بدست معاويه، سر سلسله امويين منتقل شد.خلفاء چهارگانه پيش از او، به پيروي از پيامبر اسلام، از اتراف و اسراف و تجمل خودداري مي‏كردند.معاويه كه دمشق را پايتخت‏خود قرار داد تصميم گرفت كه مساجدي پر شكوه بسازد كه از معابد بت پرستان و كليساهاي مسيحيان كمتر نباشد و قصرهائي بنا كند كه درخشش و جلال آن در رقابت، از كاخ‏هاي بيزانس عقب نماند.از اين رو، طبيعي بود كه يك حركت پر شتاب و پر نشاط معماري شروع شد و مواد و مصالح و كارگر و معمار و هنرمندان را از همه جا دعوت كردند و استاد كاراني از سوريه و روم و ايران در آرايش و تزيين بناها به كار گرفته شد...و پس از سقوط بني اميه هم، جريان همچنان در روزگار بني عباس ادامه يافت، بخصوص در اسپانيا...»[6]
نقلي ديگر:
«تاريخ هنر اسلامي نشان مي‏دهد كه پادشاهان و اميران زيادي از بزرگترين رواج دهندگان تصوير و نقاشي بوده‏اند.خلفاي اموي و عباسي، در قصرهائي كه در شام و سامرا مي‏ساختند از تصاوير و نقوش زيبا و رنگارنگ در ديوارها و سقف‏ها بكار مي‏گرفتند.»[7] البته اينها بيش از آنكه نشانه تمدن متعالي مسلمين باشد، دليل دنيا زندگي و رقابت قدرتمنداني است كه بنام خليفه، مقدرات مسلمانان را در دست داشتند و«بيت المال‏»را به گونه دلخواه، خرج ميكردند.
به اين نقل قول هم دقت كنيد:
«...شيوه و اسلوب مسجد، بر اساسي كه در زمان پيامبر و خلفاء راشدين بود، باقي نماند بلكه همپاي شكوفائي تمدن اسلامي، دگرگون مي‏شد و دولت اموي بر اين مسئله همت گماشت كه ارزش و بها و جلوه مساجد، از معابد يهود و نصارا كه در مصر و شام بود، كمتر نباشد.اين بود كه اسلوب بناي مسجد، با سابق فرق كرد و به تناسب شرائط دولت جديد و ملت‏هاي صاحب تمدن و هنرهاي شكلي كه به اسلام رو مي‏آوردند، از عناصر جديدتري برخوردار مي‏شد...»[8]
در مجموع، اين نقل قول‏ها نشان دهنده آن‏«تحول تجمل گرايانه‏»است كه در بناي مساجد بخصوص از طرف خلفاء و حكومت‏ها اعمال مي‏شد.

ابعاد ماورائي در هنر مسلمين

همچنانكه قبلا هم اشاره كرديم، گرچه عوامل گوناگوني در پديد آمدن آثار شگفت و پر شكوه معماري در جهان اسلام، دست‏به دست هم داده و اين عظمت‏هاي خيره كننده را آفريده است، ولي ذوق و ابتكار و عشق و محبت و انگيزه مذهبي مسلمين را نمي‏توان ناديده گرفت.اين بعد، از وراي همه اين عوامل، كه احيانا مورد تاييد هم نمي‏توانند باشند، خود را مي‏نماياند. مهم، كشف آن راز نهفته در بطن اين آفرينش‏هاست.آن انديشه‏هاي ماورائي و احساسهاي عميق كه در ساختمان معابد و مساجد و كليساها و قبر سربازان گمنام و مزار اولياء الله و بناهاي كهن ديني وجود دارد، هرگز در خانه‏هاي ارزانقيمت‏بساز و بفروش، نيست. شناخت اين انديشه‏ها و احساس‏ها ارزشمند است.گاهي در يك بنا، يك تاريخ، تجسم پيدا مي‏كند.
بدون شك، آثار هنري مسلمين در زمينه‏هاي تصويري و تجسمي و معماري و خطوط هندسي و نقش و نگارها، از يك مايه غير مادي بر خوردار است و اين، از متن تفكر مذهبي و مايه‏هاي مكتب سر چشمه مي‏گيرد.چرا كه نگاه هنرمند مسلمان به هستي، با نگرش يك انسان مادي فرق مي‏كند.از اين رو، اين بينش معنوي، در«اثر»او هم اثر مي‏گذارد.در قسمت‏هاي آغازين، به اين مسئله مهم، يعني نگاه هنرمند و ديد او نسبت‏به آفرينش و خدا و انسان و تاريخ و زندگي و فلسفه حيات، و زاويه خاص نگرش به هستي و موجودات، اشاره كرديم.در اينجا مقصود اشاره به ظهور جلوه‏هاي معنوي و ماوراء ماديات در آن آفريده‏هاي هنري مسلمانان است.
در فصل‏هاي سابق، جمله‏اي را از«هربرت ريد»نقل كرديم كه گفته بود هنر شرقي راز خود را آهسته فاش مي‏كند.و نيز گفته بود كه براي درك كامل آن، بايد چشمان تازه‏اي بدست آورد و با نگاه تازه‏اي به دنيا نگريست. شايد تعبير«آهسته فاش كردن‏»دقيق نباشد.زيرا مشخصه‏هاي هنر اسلامي و فضاي معنوي حاكم بر آن، در اولين برخورد، خيلي روشن، خود را مينماياند.مقايسه حالتي كه براي يك تماشاگر و باز ديد كننده از«موزه آستان قدس مشهد»با يك موزه علمي و تاريخي در كشورهاي اروپائي و غربي ايجاد مي‏شود، روشن كننده مسئله است.در اولي، انسان، احساس محيطي گرم و با صفا و پر از معنويت و خلوص مي‏كند و در دومي، خود را در محيطي سرد و بي روح، حس مي‏كند.

تبلور اين بعد در بناهاي ديني

اين مسئله است كه هنرمند در معماري خود، چه حالي و احساسي داشته، و در صدد بوده كه در بيننده اثر، چه احساسي را بيافريند؟ !
آيا مي‏خواسته كه ساختمان و بنا، بصورت يك شيئي تو خالي جلوه كند؟يا فضائي فراخ و گسترده و غير عادي به بيننده ارائه دهد؟! بيننده را در برابر يك شيئي مرموز و مبهم قرار دهد، يا كه او را با چيزي آشنا و فضائي روشن و مانوس مواجه سازد؟ و مساحت و زوايا بدانيم (كه البته چنين نيست) در مورد هنرمند مسلمان نميتوان اين را پذيرفت.

پی نوشت ها:

[1] . تاريخچه و احكام مساجد و مشاهد،حسن مظفرى معارف،ص 36
[2] . وسائل الشيعه،ج 5،ص 460 حديث 1
[3] . المساجد و احكامها،ص 151
[4] . الفنون الجميلة في العصور الاسلاميه،عمر رضا كحاله،ص 30
[5] . ماخذ بالا،ص 44
[6] . الفن الاسلامى،ارنست كونل،ترجمه بعربى:احمد موسى ص 15
[7] . الفنون الجميلة في العصور الاسلاميه،ص 155
[8] . مساجد مصر و اوليائه الصالحون،دكتر سعاد ماهر محمد،ص 17